نقد آئین وهابیت (پایان نامه طرح شهید مطهری- حمید درویشی شاهکلائی

گفته بودیم که مقالات و کارهای پژوهشی و درسی را دانشجویان کد سرفراز را به مرور تو وبلاگ می آریم. خلاصه های روان شناسی اجتماعی دکتر آشنا شروع این کار بود. گفتیم خلاصه های پایان نامه ها مربوط به درس روشهای پژوهش دکتر بشیر رو هم به مرور می زنیم. الان هم می گیم اگه پایان نامه های طرح شهید مطهری تایپ شده به دستمون برسه، اون رو هم می زنیم. این هم یک نمونه اش:

نقد آئین وهابیت:

خلاصه کتاب آئین وهابیت نوشته آیت الله جعفر سبحانی

(پایان نامه طرح شهید مطهری دانشجوی کد سرفراز ۸۴ معارف اسلامی فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع)- استاد: دکتر بابایی

پیشگفتار: لزوم تشکیل یک کنگره علمی اسلامی درباره توحید و شرک

برای حج در قرآن ویژگی هایی ذکر شده، آیا مراسم کنونی حج آن ویژگی ها را داراست؟ آیا مصداق قیاما للناس است؟ (مائده 97) آیا حرم الهی امن است؟ (آل عمران 97) جواب منفی است! حج نه تامین گر منافع مادی و معنوی مسلمین و نه مایه قوام زندگی آنهاست. نمی گذارند مسائل سازنده سیاسی مطرح شود. چون کعبه در قبضه وهابیان است.

اساس فرهنگ وهابیت، تکفیر فرق اسلامی، تفرقه بین مسلمین، خشن جلوه دادن اسلام، محو آثار رسالت و وحی، سازش با تمام جباران و مستکبران است.

شرک فراوان ترین و ارزانترین کالا در عربستان است و مشرک نامیدن مردم و حتی بسیاری از علما در عربستان امری عادی است.

 

آفات کتب سنی ها و وهابی ها درباره عقاید شیعه:

1-      بی اطلاعی درباره عقاید شیعه

2-      سطحی نگری و آموزشهای غیر عمیق در میان اهل سنت

 

* ضرورت تشکیل کنگره ها و سمینارهای اسلامی:

برای حل بسیاری از مسائل مورد اختلاف، بصورت علمی و منطقی؛ برای تقریب وهابیت با دیگر فرق اسلامی درباره مسائل مربوط به توحید و شرک که مورد اختلاف است.

شرایط کنگره:

1-      حضور تمام متفکران اسلامی و نمایندگان و شخصیت های علمی و فکری مذاهب چهار گانه، امامیه و زیدیه

2-      احترام به آزادی های معقول (بدون پرخاشگری و اهانت)

3-      اداره بی طرفانه جلسات

4-      قرار گرفتن رووس مسائل در اختیار شرکت کنندگان قبل جلسات

5-      نشر بدون تغییر کلیه بحثها

نتیجه: تفاهم در یک رشته مسائل

هدف کتاب: عنوان کلیات مسائل مورد اختلاف وهابیان و دیگر طوایف اسلامی و روشن ساختن نظر اسلام با کتاب و سنت

دو کتاب مفید در همین زمینه از نویسنده:

1-      مفاهیم القرآن، جلد نخست، بخش توحید در عبادت

2-      توسل به ارواح مقدسه

 

فصل اول: شرح حال زندگانی پایه گذار مسلک وهابیت

محمد بن عبدالوهاب نجدی، پایه گذار وهابیت درسال 1115 قمری در شهر عُیَینه در نجد به دنیا آمد. فقه حبلی را نزد پدرش فرا گرفت. از جوانی بسیاری از اعمال مذهبی مردم نجد و بصره  و توسل مردم به پیامبر در مدینه را زشت می شمرد. با پدرش اختلاف عقیده داشت و به سختی با مردم نجد منازعه می کرد. با نشر عقایدش (بعد از فوت پدرش) پیروانی در حریمله یافت. توسط حاکم عیینه و به دستور امیر احسا اخراج شد ولی امیر درعیه، محمد بن مسعود (جد آل سعود) او را گرامی داشت.

حمله به مسلمانان، قبائل و شهرهای نجد به جرم موافقت نکردن با عقایدش و به غنیمت گرفتن  و غارت اموال آنها به ثروت درعیه انجامید. او با مسلمانانی که از عقایدش پیروی نمی کردند، معامله کافر حربی می کرد! جنگهایی در خارج نجد: یمن، حجاز، سوریه و عراق  و غارت آن شهر ها بر همین اساس بوده.

 در سال 1206 مُرد ولی روش او باقی ماند. کشتار سخت و غارت امیر سعود وهابی در سال 1216 در کربلایی که آن زمان در اوج شهرت و عظمت بود، نمونه ای از ادامه این روش است.

در توحید شیخ محمد و پیروانش به پیروی از ظاهر پاره ای آیات و احادیث برای ذات باری تعالی اثبات جهت می شد و او دارای اعضا و جوارح دانسته می شد! وهابیان به فرود آمدن خدا به آسمان اول (دنیا) اعتقاد دارند... .

نخستین مخالفان وی، پدر و برادرش بودند که هر دو از بزرگان حنبلی هستند. برادرش نخستین کتاب را در ردّ وی نوشت.

 شیخ محمد آورنده عقاید وهابیت نیست. او آنها را از محمد بن تیمیه و شاگردش ابن قیم (قرن هفت و هشت) وام گرفته که در آن سالها این عقاید طرفداری نیافته بودند. کتبی در نقد عقاید ابن تیمیه نوشته شد و حتی تفسیق و تکفیر شد و عملش بدعت نام گرفت.

غائله ای که با مرگ ابن تیمیه در سال 728 پایان یافته بود، توسط فرزند عبدالوهاب و به حمایت آل سعود (برای تحکیم حکومتش در نجد) شروع شد و ادامه یافت تا جایی که با سازش با بریتانیا و فروپاشی امپراتوری عثمانی،آنها حاکم مکه و مدینه شدند و ... .

 

فصل دوم: وهابیان و تعمیر قبور اولیای الهی

دلائل آنها درباره عدم تعمیر قبور و ممنوعیت ساخت سایبان، سقف یا بنا روی قبرها:

1- اتفاق علمای اسلام بر تحریم آن[1]

2- حدیث ابی الهَیّاج از علی (ع) و برخی دیگرمانند آن

چند بحث برای روشن شدن جواب:

1- نظر قرآن: هیچ گاه متعرض این موضوع نشده. بلکه:

الف- تعمیر و حفظ قبور اولیا، تعظیم شعائر الهی است. در (حج32) تعظیم شعائر الهی نشانه تقوی دانسته شده. شعائر نشانه های دین خداست.(نه نشانه های وجودخدا که همه چیز را شامل می شود.) بی شک وجود پیامبر و ائمه نشانه های دین هستند و یک راه تعظیم و بزرگداشت آنها حفظ آثار و قبور آنها از نابودی است. وقتی شتری که قرار است کنار خانه خدا ذبح شود، به حکم قرآن  جزو شعائر است و باید تعظیم شود؛ (مثلا به موقع آب داده شود، احترام شود و ...) چگونه وجود پیامبر و ائمه شعائر دین نباشند؟

ب- یک راه احترام به اهل بیت در قرآن (شوری23: دستور مهرورزی به آنان) تعمیر و تنظیف قبور آنهاست.

ج- تعمیر قبورو احترام به قبر افراد با ایمان در میان امتهای قبل اسلام امری رایج بوده که در قرآن هم آمده است(اصحاب کهف) و قرآن مخالفتی با آن نکرده است.

د- ترفیع بیوت مخصوص در قرآن(نور36 و 37) شامل بیوت اولیای خدا می شود. این ترفیع (چه ظاهری و چه باطنی) شامل تعمیر و مصون ماندن آن بیوت از ویرانی می شود. (خواه بیوت حیاتشان یا بیوت مماتشان. کما اینکه خانه و مدفن پیامبر و برخی ائمه یکی بوده.)

            2- امت اسلامی و تعمیر قبور:

چرا مسلمین قبر پیامبران قبل اسلام(اسماعیل، هود، صالح و ...) و یا قبر هاجر و حوا را خراب نکردند؟ اگر تعمیر قبور و دفن میت در مقابر پوشیده حرام بود، حتما آن را خراب می کردند! با مراجعه به تاریخ و سفر به بلاد اسلامی، می بینیم که تعمیر قبور و حفظ آنها سیره مسلمانان بوده است.

* این آثار اسلامی نشانه اصالت دین اسلام هستند. (در حالی که مسیح و حواریون در غرب به صورت افسانه در آمده اند!)

بررسی حدیث ابی الهیاج: ...لا(تدع) ... قبرا مشرفا الا سویته...

دستور علی (ع)به ابی الهیاج: قبر بلندی را ترک مکن، مگر آنکه آن را مساوی و برابر سازی.

آنها نتیجه می گیرند که قبر باید با زمین یکسان باشد.

الف- از نظر سند: سلسله راویان موثق نیستند! ابی الهیاج هم در تمام صحاح سته همین یک حدیث را نقل کرده!

ب- از نظر دلالت: اولا، تسویه به معنای هدم و ویران کردن نیامده.(قبور مدینه هم دارای بنا نبوده اند!) ثانیا، اگر یکسان سازی با زمین مراد است، چرا کسی به آن فتوا نداده؟(در حالی که به استحباب بلندی یک وجبی فتوا داده اند.)

* برداشت ما و دیگران: قبر در عین ارتفاع باید صاف و یکنواخت باشد.

*چرا علی (ع) وقتی حاکم علی الاطلاق بود، این کار(تخریب قبور) را نکرد؟

*فرض کنیم که قبر باید با زمین یکسان باشد، چه کاری با بنا، سایبان و قبه دارید که زائر را از گرما و سرما حفظ می کند؟

 

دو احتمال دیگر:

1- این حدیث مربوط به ملل گذشته باشد که قبر اولیا را قبله اتخاذ کرده بودند.

2- منظور قبور مشرکان باشد که مورد توجه بوده.

3-  استدلال با حدیث جابر، ام سلمه و ناعم

حدیث جابر به یازده صورت( با اسناد و متون مختلف) در کتب اهل سنت به نقل از پیامبر آمده که در آنها گاهی از تجصیص،گاهی از تقصیص، گاه از کتابت، گاه از نشستن، ساخت بنا و ... نهی شده.

اشکالات حدیث:

الف- از نظر سند در تمام اسناد حدیث ابن جریح و ابوالزبیر آمده اند که موثق نیستند.

ب– از نظر متن بسیار لرزان است. دقت کافی در حفظ آن نشده. تعابیر حدیث، با هم  اختلاف و تباین دارند.

ج- بر فرض صحت سند بر این دلالت می کند که پیامبر از بنا بر قبر نهی کرد و نهی دلیل بر تحیرم نیست! ( نهی بیشتر برای کراهت به کار رفته تا تحریم.) ترمذی نیز چنین برداشتی کرده.

 

استدلال با دو حدیث دیگر(ام سلمه و ناعم):

آنها هم ضعف سند دارند و از نظر دلالت مثل احادیث قبلی هستند.

* در مورد قبر پیامبر که زیر سقف است؛ وهابیان می گویند:ایجاد بنا حرام است، نه دفن جسد زیر بنا! (توجیه واقعیت خارجی است، و گرنه هر دو را تحریم می کردند!)

* سوال: ابقای حرم پیامبر حرام نیست؟

توجیه آنها: فقط ابقایی حرام است که احداث آن بر روی قبر باشد!

* وهابیت و وهابیان در کشمکش تناقض مکتبشان با عمل مسلمانان دست و پا می زنند. آنها به جای واقع بینی، دلیل تراشی می کنند. همانگونه که برای تخریب گنبد و قبر امامان مدفون در بقیع دلیل تراشی کردند: به دلیل استفاده حداکثری از وقف. (می گویند بقیع وقف است!) ساختمان بر آن را خراب کردند تا مانع بهره برداری از زمین پی ها و دیواره های اطراف ساختمان نشود! در حالی که بقیع وقف نیست و هیچ کتابی آن را وقفی ندانسته. زمین موات بوده و هر نوع تصرفی در آن جایز است. به فرض که وقف باشد؛ وقتی که اثری از کیفیت وقف نیست، باید عمل مومنین را حمل بر صحت کنیم. (احتمالا واقف برای بزرگان اجازه بنا و ساختمان داده که ساخته اند.)

 

فصل سوم:مسجد سازی در کنار قبور صالحان

این موضوع با توجه به اصول کلی اسلام مانع ندارد. (هدف از بنای مسجد:پرستش خدا در کنار مدفن محبوب او که مایه تبرک آنجا شده)

دلایل وهابیان بر تحریم بنای مسجد در جوار قبور اولیا چند حدیث است که در آنها پیامبر از اتخاذ المساجد علی القبور نهی و لعن می کند.

کاری به سند احادیث نداریم ولی در مورد مضمون: لعن الله الیهود و النصاری اتخذوا قبور انبیائهم مسجدا. آنها لعنت شدند چون قبر پیامبرشان را قبله خود کرده بودند و آنان را با خدا شریک در عبادت کرده بودند. این مطلب به کمک قرینه هایی از سایر احادیث قابل اثبات است:

* پیامبر(ص): وقتی مرد صالحی از نصاری می مرد، مسجدی می ساختند و تصویرش را در مسجد قرار می دادند (که قبله آنها باشد.)

* پیامبر(ص): قبر مرا بتی که عبادت شود، قرار مده.(آنان با قبر بسان بت رفتار می کردند.)

* حائلی که عایشه از آن سخن می گوید برای این است که قبر قبله نشود. در غیر این صورت چه نیازی به حائل است؟

* بسیاری از شارحان صحیح بخاری و مسلم  مثل ما تفسیر کرده اند.

* حل مساله به گونه ای دیگر:

الف- مورد حدیث جایی است که مسجد روی قبر ساخته شود. پس ربطی به مشاهد مشرفه ندارد. چون مسجد در کنار مدفن(جدا از حرم) است. اگر مسجد سازی کنار قبور نامشروع بود، چرا مسلمین مسجد پیامبر را از هر جهت توسعه دادند که قبر داخل مسجد شود؟

ب- ما هم مثل بخاری نهی پیامبر را دلیل بر کراهت(نه تحریم) می گیریم! به ویژه آنکه با لعن همراه است.

* مسجد سازی بر قبور صالحان در صدر اسلام رایج بود. (قبر حمزه و فاطمه بنت اسد)

فصل چهارم: زیارت قبور مومنان از نظر کتاب و سنت

آنها اصل زیارت قبور را حرام نمی دانند، بلکه سفر برای زیارت قبور اولیا را تحریم و ممنوع اعلام می کنند.

شکی در اثرات اخلاقی و تربیتی زیارت قبور نیست: کاهش طمع و تکان دادن جان و دل، عبرت و ...

قرآن و زیارت قبور:

در (توبه 84) فقط از زیارت قبور منافقین نهی کرده. (در مورد غیر آنان خوب و شایسته است.)

احادیث و زیارت قبور:

در منابع اهل سنت پیامبر به علتی(قطع علاقه با اموات مشرک، عدم نوحه سرایی باطل و ...) به طور موقت از زیارت قبور نهی کرده ولی سپس به خاطر منافع تربیتی آن اجازه زیارت داده:

1- زوروا القبور فانها تذکرکم الآخره

2- ... تزهد فی الدنیا و تذکر الآخره

3- ... تذکرکم الموت

4- عایشه: انّ رسول الله رخّص فی زیاره القبور

5- عایشه در حدیثی کیفیت زیارت قبور را بیان می کند.

6- احادیث وارده مبنی بر زیارت قبور توسط پیامبر

زنان و زیارت قبور: در برخی روایات پیامبر زنان را از زیارت باز داشته: لعن الله زوّارات القبور

استدلال با این گونه احادیث از جهاتی صحیح نیست:

1- دلیلی بر نهی تحریمی نیست. نهی معمولا کراهت را می رساند.

2- با توجه به زن بودن عایشه در احادیث منقول از وی، زنان مستثنی نشده اند.

3- در برخی احادیث پیامبر به عایشه تعلیم کیفیت زیارت داده است. و ...

 

فصل پنجم:آثار سازنده زیارت قبور شخصیتهای مذهبی

زیارت قبور پیشوایان مذهبی، علما و شهدا، قدردانی از آنها، زنده سازی خاطرات و مکتب آنها است.

گواهی از قرآن:

در (نساء64) گناهکاران که به حضور پیامبر می رسند و درخواست طلب آمرزش می کنند، پیامبر برایشان استغفار می کند. چند دلیل که این آیه فقط برای زمان حیات دنیوی ایشان نیست:

الف- آیات قرآن از حیات برزخی ایشان می گویند.

ب- احادیث اهل سنت: سلام افراد به پیامبر می رسد.

ج- برداشتی که از همان روزهای نخست از آیه شد و به زیارت قبر پیامبر می آمدند.

دو نکته از این آیه:

1- در خواست طلب آمرزش ممکن است.

2- مشروع بودن زیارت پیامبر گرامی اسلام.

 

گواهی از احادیث:

* من زار قبری وجبت به شفاعتی   * من جاءنی زائرا . . . أکون شفیعا

* . . . فزار قبری . . .                     * من حجّ البیت و لم یزرنی فقد جفانی

* من زار قبری . . . شفیعا             * من زارنی بعد موتی. . .

دلایل وهابیان در تحریم سفر برای زیارت قبور:

حدیث ابوهریره: «لا تُشَدُّ الرحالُ الا ثلاثه مساجد: مسجدی هذا،(مسجد النبی) و مسجد الحرام و مسجد الاقصی» یعنی: بار سفر بسته نمی شود مگر برای سه مسجد: . . .

دو برداشت:

لا تشد الرحال الی مسجدٍ من المساجد الا ... : به مساجد نمی توان سفر کرد، مگر این سه تا

لا تشد الرحال الی مکان من امکنه الا ... : تمام سفرهای معنوی ممنوع، مگر به این سه مسجد

دلایل ما برای صورت نخست:

الف-  مستثنی منه در استثنای متصل از جنس آن است. (یعنی مسجد باشد.)

ب- در صورت دوم، سفر به عرفات، مشعر و منا چگونه توجیه می شود؟

ج- مسافرتهایی که در قرآن به آن توصیه شده: برای جهاد در راه خدا، علم، صله رحم و ... چه می شوند؟

پس: شدّ رحال به مسجدی غیر از مساجد سه گانه مورد نهی است؛ که لزوما حرام نیست. علت آن هم برابری همه مساجد از نظر معنوی است. لزومی که ندارد که رنج سفر را تحمل کنیم.

 

فصل ششم: برگزاری نماز و دعا نزد قبور اولیا

علمای مدینه در پاسخ به پرسش حکم رو به قبر پیامبر دعا کردن، آن را بهتر دانستند که ممنوع باشد؛ ولی به مرور زمان، وهابی ها آن را شرک شمردند!

می دانیم انگیزه مسلمانان از گزاردن نماز و خواندن دعا نزد قبور اولیا، اندیشه تبرک به مکانی است که محبوب خدا در آنجا دفن شده؛ نه عبادت صاحب قبر یا او را جهت قبله قرار دادن. اگر آن مکان تبرک و شرافت داشته  باشد؛ نماز و دعا در آنجا باید فضیلت داشته باشد؛ یا این که بسان دیگر مکانها مشروع و جایز باشد.

گواهی هایی بر اثبات شرافت مشاهد اولیا:

1- مدفن اصحاب کهف مسجد شد،(کهف 27) چون شرافت پیدا کرده بود.

2- مقام ابراهیم مصلی شد.(بقره 125)ایستادن ابراهیم در جایی موجب مبارکی آنجا شد.

3- پیامبر در معراج در زادگاه عیسی نماز خواند.

4- صفا و مروه (جای گامهای هاجر) محل عبادت شده.

5- چگونه عایشه عمری در کنار قبر رسول الله به عبادت پرداخت.

6- اگر مدفن پیامبر شرافت ندارد، علت اصرار شیخین بر دفن آنها در آنجا چیست؟

7- حضرت زهرا هر جمعه کنار قبر حمزه نماز می خواند و گریه می کرد.

8- سیره مسلمین نیز چنین بوده که این اماکن را دارای قداست می دانستند.

* همه زمین محل عبادت خداست.(مسند احمد) چرا کنار قبور این عزیزان را مستثنی می کنید؟

روشن کردن چراغ در مقابر:

وهابی ها به خاطر حدیثی(لعنت رسول خدا بر زائرات (یا زوّارات) القبور، المتخذین علیها المساجد و السُُّرُج) از روشن کردن چراغ در مقابر نهی می کنند که مساله مهمی نیست. این احادیث ناظر به صورتی است که برافروختن چراغ نتیجه ای جز تضییع مال نداشته باشد ولی اگر هدف، خواندن قرآن  و عبادت و ... باشد، به یقین اشکال ندارد. (همانگونه شارح سنن نسائی نوشته.)

 

فصل هفتم: توسل به اولیای الهی

این امر از ابتدا تا قرن هشتم بی اشکال بود تا اینکه ابن تیمیه آن را انکار کرد.

وهابی ها امروز نیز هر دو نوع توسل (1- به ذات مثل بمحمدٍ 2- به مقام مثل بجاه محمدٍ) را ممنوع می دانند.

توسل از دیدگاه حدیث: (شش حدیث اول از منابع اهل سنت هستند.)

1- تعلیم دعایی به نابینا توسط پیامبر: که خود پیامبر را وسیله قرار دهد و به او توسل جوید و از خدا  بخواهد حاجتش را برآورده کند. اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک (به دعای پیامبر متوسل نمی شود، به خود پیامبر متوسل می شود.) محمدٍ نبی الرحمه، یا محمد انی اتوجه بک الی ربی (پیامبر را وجهه خود قرار می دهد نه دعایش را) ... شفِعه فی (او را شفیع من قرار ده.)

2- حدیث توسل پیامبر به حق سائلان

3- حدیث توسل آدم به حق پیامبر (کلماتٍ) بعد از آن نافرمانی

4- توسل پیامبر به حق خود و پیامبران پیشین در هنگام دفن فاطمه بنت اسد

5- توسل به شخص پیامبر در ماجرای قحطی و اعراب بادیه نشین

6- توسل سواد بن قارب به ذات پیامبر درقصیده اش

7- توسل امام حسین(ع)در دعای عرفه به پیامبر

* سیره مسلمین همیشه توسل بوده:

1- توسل عمر به عباس، عموی پیامبر

2- سخن مالک به منصور عباسی که پیامبر را وسیله منصور و پدرش آدم دانسته

3- شافعی هم پیامبر را شفیع دانسته و ... .

* بزرگان اهل سنت نیز در کتب خود از توسل نوشته اند.

* وسیله در قرآن: ابتغوا الیه الوسیله(مائده34)

تنها به وظایف دینی اشاره ندارد؛ بلکه توسل به اولیای الهی را هم شامل می شود.

 

فصل هشتم: آیا بزرگداشت موالید و وفیات اولیای خدا بدعت است؟

وهابی ها آن را حرام و بدعت می دانند. هر تعظیم و تکریمی را عبادت می دانند. در حالی که اگر با قید بنده دانستن آنها همرا باشد، عبادت آنها نیست. همانگونه قرآن گروهی را تکریم می کند: یسارعون فی الخیرات- یطعمون الطعام)

می گویند باید چنین تکریمی مورد تصویب اسلام باشد. می گوییم هست.

دلایل جواز بزرگداشتها از نظر قرآن:

* اعراف 57: تکریم کنندگان پیامبر را مفلحون نامیده.

* گریستن یعقوب در فراق یوسف، بزرگداشت وی بوده. (مثل عزاداری های ما)

*آیا مصداق عمل به مودت ذوی القربی شادمانی در شادی آنان و عزا در اندوه انان نیست؟

* وقتی روز نزول یک مائده آسمانی عید است، (مائده 114) روز نزول قرآن (عید مبعث) و دیگر نشانه ها عید نیست؟

*و رفعنا لک ذکرک: ترتیب مجالس برای نبی اعظم، جز بالا بردن نام اوست؟

 

فصل نهم: تبرک و استشفا به آثار اولیا

فقط آنهایند که بوسیدن محراب و منبر پیامبر را شرک می دانند! یعقوب با پیراهن یوسف شفا گرفت و بینا شد!

چند حدیث از بخاری:

1- یاران پیامبر برای ربودن قطرات آب وضوی پیامبر بر هم سبقت می گرفتند.

2- شفا گرفتن سائب بن یزید از آب وضوی پیامبر

3- هر تار موی پیامبر در دست یکی از یاران پیامبر و ...

چند نمونه از سیره مسلمین:

1- تبرک جویی حضرت زهرا به خاک قبر پیامبر

2- بلال و مالیدن صورت خود به قبر پیامبر

3- داستان مرد عربی که سه روز بعد مرگ پیامبر خود را بر قبر انداخت و ...

4- صورت بر قبر نهادن ابو ایوب انصاری

*اگر می گویند اینها دروغ است باید بدانند که دروغ پردازیهایی که مورد پذیرش جامعه نیست، با مقاومت و عدم پذیرش مردم رو به رو می شود.

 

فصل دهم: توحید در عبادت و پرستش

عبادت (پرستش) و تکریم (تعظیم) برای همه مفاهیمی واضحی هستند؛ (مثل زمین و آسمان) گرچه نتوانیم تعریف کاملی از آن ارائه دهیم. همه ما تفاوت آن دو را می دانیم.

 

دو تعریف وهابی ها از عبادت:

الف- عبادت: خضوع و تذلل! معنی کاملی نیست؛ چون:

1- بشر فطرتا در برابر کمال مادی و معنوی خاضع است. پس موحد نداریم! چون عبادت منحصر به خداست.

2- اسرا24: دستور به فرود آوردن بالهای ذلت در برابر پدر و مادر

ب- عبادت: خضوع بی نهایت! دستور خدا به سجده فرشتگان به انسان نقض کننده این تعریف است. عبادت منحصر به خضوع نیست. چه کم و چه زیاد.

سه تعریف ما:

1- خضوع عملی یا لفظی یا زبانی که از اعتقاد به الوهیت سرچشمه می گیرد. (اله به معنی معبود نیست. به معنی خداست. چون هر خدایی معبود(= مورد پرستش) است؛ معمولا معبود ترجمه می شود.)

2- خضوع در برابر کسی که او را رب می دانیم. (عبادت از شوون ربوبیت است.) رب کسی است که سرنوشت ما به دست اوست.

3- خضوع در برابر کسی که او را خدا یا مبدا کار خدایی بدانیم و بیندیشیم. (تدبیر امور جهان، زنده کردن و میراندن، روزی و ... نمونه کارهای خدایی هستند.) البته گاهی در قرآن این امور به فرشتگان نسبت داده شده؛ ولی فاعل مستقل خود خداست.(رابطه طولی) و فرشتگان فاعل بالتبع هستند و بی نیاز از خدا نیستند.

عملی که نوعی سر سپردگی (سرنوشت خود را دست دیگری بدانیم) باشد، عبادت است.

* اگر انسانها افرادی را چون بندگان گرامی خدا هستند، احترام و تعظیم کنند، آنان را عبادت کرده اند؟ در حالی که معتقد به الوهیت، ربوبیت یا مبدا فعل خدایی بودن آنها نیستند!

* سجده فرشتگان و سجده برادران و یعقوب بر یوسف عبادت یوسف نیست؛ چون مسجود را خدا نمی دانند. فقط تکریم، بزرگداشت، تعظیم و احترام است.

* اساس حل نزاع ما و آنها در اینجاست: تعریف عبادت. (لزوم تشکیل سمینار علمی برای توحید و شرک که در پیشگفتار مطرح شد. )

 

  

فصل یازدهم: استمداد از اولیای خدا در حال حیات

صور گوناگون در خواست از اولیای زنده خدا:

1- در خواست کاری طبیعی: همه عقلای جهان از دیگران کمک می طلبند. ذوالقرنین نیز از ساکنان برای ساخت سد کمک طلبید. (کهف95)

2- در خواست دعای خیر یا طلب آمرزش:

1.    دستور قرآن به پیامبران برای آمرزش خواهی امت خود. (آل عمران159-ممتحنه12 و ...)

2.       وعده پیامبران به گنهکاران که در شرایط خاص برایشان دعا کنند. (ممتحنه 4 و ...)

3.       دستور به اهل ایمان که به نزد پیامبر رفته و طلب آمرزش کنند. (نساء64)

4.       درخواست پیوسته مسلمانان از رسول خدا برای دعا. (منافقون5)

5.       مردم با فطرت پاک انسانی خود می دانستند که دعای پیغمبر در درگاه خدا درباره آنان اثر خاصی دارد. (یوسف 98-97)

6.    آیاتی که دعای پیامبر را در مورد بعضی اشخاص غیر مستجاب می داند و حاکی از آن است که درباره غیر آنها تاثیر خاصی دارد. (توبه 19 و منافقون 6)

7.       دسته ای با ایمان همیشه برای گروه دیگر دعا می کردند. (حشر 10)

8.       حاملان عرش و افراد اطراف آن برای اهل ایمان طلب آمرزش می کنند. (مومن7)

3-درخواست کار خارق العاده (غیر مجرای طبیعی) مثل شفای بیمار، ادای قرض و ...

گروهی: مقصود آنست که از خدا بخواهیم مریض راشفا دهد و ...

ولی در خواست چنین حاجتی (به گواهی قرآن) از پیامبران صحیح است و مجازگویی نیست. البته شفا منحصر به خداست؛ ولی قرآن آن را به عسل، خود قرآن و نصائح الهی نسبت می دهد! چون خدا شافی مستقل است و تاثیر دیگر عوامل به اذن خدا و سببیت اوست. از نظر قرآن مانعی ندارد خدایی که به عسل قدرت شفا داده، به پیامبران و امامان هم داده باشد.

* چند نمونه درخواست غیر عادی در قرآن (سلیمان – ع-  و موسی –ع-): اعراف160 و نمل388

در (مائده 110) شفای نابینا و برص را به عیسی نسبت می دهد. (به اذن الله)

 

فصل دوازدهم: استمداد از ارواح اولیا

با تشریح چهار مطلب به صحت چنین استمدادهایی پی می بریم: (البته بحث فلسفی نمی کنیم، می خواهیم از منظر قرآن اثبات کنیم.)

اول: مرگ فنای انسان نیست: (بقره154-آل عمران 169 و 170 و 171-یس 25 تا 27و ...)

دوم: واقعیت انسان همان روح است: تعبیر یتوفیکم در قرآن(سجده11) یعنی شماها را می گیرد؛ زمانی صحیح خواهد بود که واقعیت انسان همان روح و روان او باشد؛ زیرا هرگز فرشته مرگ، بدن و ماده خارجی ما را نمی گیرد، بلکه جسد به همان وضع خود باقی است.

سوم: ارتباط با جهان ارواح امکان پذیر است:

الف- صالح با ارواح قوم خویش (بعد از نابودی آنها) سخن می گوید. (اعراف79)

ب- شعیب نیز با ارواح گذشتگان سخن می گوید. (اعراف93)

ج- پیامبر اسلام با ارواح انبیا سخن می گوید. (زخرف45)

د- سلامهای قرآن به پیامبران(نوح، ابراهیم، ال یاسین و ...)

ه- مورد مشهور غیر قرآنی: سلام به پیامبر در حال تشهد

چهارم: مسلمانان و در خواست حاجت از ارواح مقدس

 الف- ابن تیمیه و پیروانش منکر آنند که صحابه و گروههای بعدی از پیامبر درخواست حاجتی کرده باشند. ولی تواریخ درست خلاف آن را می گویند: مردی در عصر عمر کنار قبر رسول الله درخواست باران کرد.

ب- درخواست حاجت سیره مسلمین بوده: مثل مرد عربی که سه روز بعد دفن نبی خاک قبر را بر سر خود پاشید و ... و درخواست استغفار کرد.

ج- درخواست غذا از پیامبر توسط ابوبکر بن مقری کنار قبر حضرت

د- مردی که تا نزدیک صبح به خاطر هشتاد دینار بدهی اش، کنار قبر پیامبر استغاثه می کرد.

ه- ماجرایی که ابن جلاد نقل می کند از صحبتش با پیامبر.

این وقایع –خواه راست باشند؛ خواه دروغ- گواهی می دهند که چنین کاری شایع بوده و اگر این اعمال بدعت و حرام یا شرک و کفر بود، جاعلان آن را نقل نمی کردند که از انظار بیفتند.

 

فصل سیزدهم: طلب شفاعت از اولیای خدا

آنها می گویند ما حق نداریم از اولیا طلب شفاعت کنیم. پیامبران و شافعان حق شفاعت دارند ولی طلب شفاعت فقط از خدا مجاز است و طلبش از غیر خدا شرک است.

دلایل ما بر استواری شفاعت:

الف- در خواست شفاعت همان در خواست دعاست: نظام الدین نیشابوری، فخر رازی و ... شفاعت در قرآن را به دعا تفسیر می کنند. در احادیث اسلامی دعای مسلمان در حق مسلمان شفاعت خوانده شده.

ب- در خواست دعا از افراد شایسته امری مستحب است:

            در قرآن:

  1. آیاتی که طلب آمرزش پیامبر در حق افراد موثر می داند.(محمد19و توبه103) وقتی دعای پیامبر موثر است، چه مانعی دارد که از او خواسته شود دعا کند؟
  2. در (نسا64) علت شرفیابی حضور پیامبر، درخواست دعا بوده.
  3. درخواست فرزندان یعقوب از پدر برای آمرزش خواهی(یوسف96)

در احادیث و سیره صحابه:

  1. پیامبر به انس وعده شفاعت در صراط می دهد. (در صحاح)
  2. آفرین پیامبر به تُبّع که از او درخواست شفاعت کرد؛ با اینکه پیامبر را درک نکرد.

* طلب شفاعت در حالت مرگ: بعضی روایات نشان می دهند صحابه (چون علی –ع-) بعد مرگ پیامبر از روح پاکش طلب شفاعت می کردند.

 

فصل چهاردهم: بررسی دلایل وهابی ها درباره منع درخواست شفاعت

یک - در خواست شفاعت شرک است: درخواست شفاعت، پرستش شفیع است. درخواست فعل خدا از غیر اوست. (در حالی که تعریفی از فعل خدا ندارند!)

پاسخ: برخی افعال مختص خدا به غیر خدا (مثلا فرشتگان) هم نسبت داده شده اند. شرک اینست که غیر خدا را در انجام این امور مستقل بدانیم. (استقلال در فاعلیت را منحصر به خدا ندانسته، به آنان هم نسبت دهیم.) ولی اعتقاد به فعلی چون شفاعت اولیا که با اتکا به خدا(قدرت مستقل) انجام می شود، شرک نیست.

 به عبارتی دو فعل داریم:

1- فعل الهی: فعلی که فاعل در انجام آن مستقل باشد و آن منحصر به خداست. الشفاعه لله: شفاعت حق منحصر خداست. نسبت دادن فعل الهی به غیر خدا، پرستش او و شرک است.

2- فعل غیر الهی: فعلی که فاعل در انجام آن مستقل نباشد. مانند شفاعت اولیا که وابسته و ماذون از جانب خداست. وابسته دانستن خدا و نسبت دادن فعل غیر الهی به خدا نیز خلاف توحید است.

دو- شرک مشرکین به خاطر طلب شفاعت از بتها(یونس18): هرنوع شفاعت خواهی از غیر خدا، شرک و پرستش شفیع است.

پاسخ:

1-  آیه مورد نظر (و یعبدون من دون الله ما لایضرهم و لاینفعهم و یقولون هولاء شفعاءنا عندالله) دلالتی بر مقصود آنان ندارد. دو موضوع درباره آنها مطرح شده: پرستش بتها و شفاعت خواهی. واو عاطفه نشان می دهد که این دو موضوع از یکدیگر جدا هستند. این آیه شفاعت خواهی از بتها را پرستش بتها نمی داند؛ چه برسد به اینکه شفاعت خواهی از اولیای حق را نشانه پرستش آنها بداند.

2- فرض که علت شرک آنان، شفاعت خواهی از بتان بوده. میان شفاعت خواهی آنان از بتها و شفاعت خواهی مسلمین از اولیا تفاوت زیادی هست. آنها بتان را مالکان مستقل شفاعت می دانستند. شفاعت خواهی آنان، عبادت بتها و شرک بوده.

سه - درخواست حاجت از غیر خدا حرام است : (جن8) فلا تدعو مع الله احدا

پاسخ:

منظور از حرام بودن دعوت غیر خدا، مطلق درخواست نیست، بلکه به گواه ما قبل آیه، دعوت خاصی است که ملازم با پرستش غیر خدا است.

آنچه تحریم شده، خواندن کسی همراه و هم رتبه خداست. (مع الله) اگر کسی از پیامبر بخواهد که در حق او دعا کند تا خدا گناهانش را ببخشد یا خدا حاجتش را برآورده کند؛ کسی را همراه خدا نخوانده.

دعوت معنای گسترده ای دارد و گاهی معنای مجازی عبادت دارد. دلیلی ندارد که در خواست دعا و حاجت از کسی را عبادت او و در نتیجه شرک بدانیم.

چهار- شفاعت حق مختص خداست: لله الشفاعه (زمر44)

پاسخ: منظور این نیست که کسی حق شفاعت ندارد؛ زیرا شکی نیست که خدا نزد کسی درباره کسی شفاعت نمی کند. بلکه مقصود آنست که تنها خداوند مالک اصل شفاعت است. بتها مالک شفاعت نیستند. تنها کسانی شفاعت می کنند که ماذون از خدا باشند. (نه مالک شفاعت)

پنج - درخواست شفاعت از مرده لغو است: مرده نمی شنود! انک لا تسمع الموتی(نمل80)  ما انت بمسمع من فی القبور(فاطر 22)

پاسخ: اولیای الهی به دلایل عقلی (دلایل تجرد ماده از نفس) و دلایل نقلی(مثل آل عمران 169 و 170) حی و زنده اند. طرف خطاب ما بدنهای خفته در خاک نیستند؛ بلکه ارواح پاک و زنده ای هستند که در برزخ هستند.

 

فصل پانزدهم: آیا اعتقاد به سلطه غیبی، مایه شرک است؟

وهابیان می گویند: اگر کسی از یکی از اولیای الهی درخواست کند که بیمارش را شفا دهد، قرضش را ادا کند و ... این درخواست ملازم با آن است که درخواست شونده، سلطه و نیرویی دارد که بر نظام طبیعی و قوانین جاری حاکم است و اعتقاد به چنین قدرتی در غیر خدا، عین اعتقاد به الوهیت درخواست شونده و شرک است.

جواب: میان اعتقاد به «سلطه متکی به سلطه خدا» و «سلطه مستقل و جدا از خدا» فرق است و فقط اعتقاد به دومی شرک است. (سلطه متکی یعنی سر زدن فعل غیر الهی از غیر خدا که شرک یا چیز عجیبی نیست. ما برای اولیای حق چنین سلطه ای قائلیم ولی سلطه غیر متکی یعنی سر زدن فعل الهی از غیر خدا که شرک است.)

* افرادی که در قرآن دارای سلطه خارجی دانسته شده اند:

  1. حضرت یوسف (بینا کردن پدر با پیراهن) در (یوسف93 تا 96)
  2. حضرت موسی (جاری کردن 12 چشمه با عصا) در (بقره60)
  3. حضرت سلیمان (داستان هدهد، مورچه و ...) در (سوره نمل)
  4. حضرت عیسی مسیح (زنده کردن پرنده با دمیدن در مجسمه گلی) در (آل عمران 49)

*قرآن فرشتگان را هم دارای نیرو و قدرت مافوق طبیعی دانسته: مدبران امور جهان،نگهبانان انسانها، گیرندگان جانها، نابود کنندگان اقوام و ملل...

آیا درخواست کارهای خارق العاده شرک است؟

قرآن به این درخواستها انتقاد و اعتراضی نکرده. مثلا در برابر درخواست قوم از موسی برای باران (اعراف16) اگر این درخواست شرک باشد، نمی شود درخواست معجزه کرد! کاری که همه ملل برای شناسایی نبی می کردند.

* مرگ و حیات نیز در عملی که مطابق با اصل توحید است؛ تفاوتی ایجاد نمی کند.موت و حیات ملاک شرک و توحید نیست. (فرقی نمی کند درخواست شونده زنده باشد، یا مرده.)

* شرک: وقتی که برای موجودی از نظر تاثیر یا وجود، استقلالی قائل شویم.

 

فصل شانزدهم: خدا را به حق و مقام اولیا سوگند دادن

وهابیان دو نوع سوگند را حرام و احیانا شرک در عبادت می دانند:

یک - سوگند دادن خدا به منزلت اولیا

قرآن گروهی را تحت عنوان «الصابرین و الصادقین و القانتین و ...» می ستاید. اگر کسی بعد نماز شب خداوند را به مقام این گروه سوگند دهد و بگوید: «اللهم انی اسئلک بحق الصابرین و ... اغفرلی ذنوبی» آیا مشرک است؟ آیا غیر خدا را پرستیده یا غیر خدا مبدا کارهای خدایی دانسته است؟ میانه روهای وهابی سوگند دادن را کفر و شرک ندانسته بلکه حرام و مکروه دانسته اند.

دلیل صحت چنین توسلی: وقوع این سوگندها در اسلام:

  1. در تعلیم پیامبر به نابینا (بنبیک...)
  2. دعایی از پیامبر (بحق السائلین...)
  3. توبه آدم (بحق محمد...)
  4. دعاهای صحیفه سجادیه

اعتراض نخست: اتفاق نظر علمای اسلام بر حرام بودن سوگند دادن خدا بر مخلوق و یا حق مخلوق

پاسخ: دلیلی به نام اجماع در این مساله نیست! فرد ناآشنایی به نام العز بن السلام آنرا حرام و در فتوایی که صحت انتساب آن به ابوحنیفه ثابت نشده، مکروه دانسته شده. این دو فتوا در برابر روایات استوار که به اتفاق محدثان اهل سنت، ثقل اصغر و قول آنان حجت است، ارزشی ندارند.

اعتراض دوم: مخلوق حقی بر خالق ندارد.

پاسخ: این استدلال، اجتهاد در برابر نص صریح است. در احادیث و آیات قرآن، برخی بندگان دارای حقوقی بر خدا معرفی شده اند. کان حقا علینا نصر المومنین (روم47). مواردی دیگر در قرآن: (توبه 11- یونس103- نساء17) موردی از احادیث: ا تدری ما حق العباد علی الله...

* البته هیچ فردی حتی با سالها عبادت ذاتا حقی ندارد و حق در این موارد، همان پاداش و حسنات الهی که برعهده بودن چنین حقی، نشانه عظمت و بزرگی اوست.

دو- سوگند به غیر خدا که بعضی آنرا شرک خوانده اند.

دلایل ما بر جواز آن:

1- سوگندهای متوالی قرآن به غیر خدا (مثل سوگند به نه مخلوق در سوره شمس)

برخی ممکن است بگویند چه بسا صدور چیزی از خدا زیبا باشد ولی از مخلوق نه! می گوییم چگونه ممکن است خدا برای خود شریک قائل شود ولی غیر خدا را از چنین شرکی باز دارد!

2- سوگندهای پیامبر در احادیث (... و ابیه) سوگندهای علی (ع) در نهج البلاغه و حتی سوگندهای خلیفه نخست

3- هیچ امامی از مذاهب چهارگانه نیز به قطع به تحریم سوگند فتوا نداده.

دلایل وهابیان:

1- حدیث پیامبر: ان الله ینهاکم ان تحلفوا بآبائکم...

جواب: اولا: نهی از سوگند به جان پدران به خاطر مشرک و بت پرست بودن پدران بوده که آنان قداست و ارزشی برای سوگند نداشتند.

ثانیا: این نهی برای فصل خصومت (در مقام داوری) بوده که در داوری فقط باید به خدا و صفاتش که اشاره به ذاتش دارند، سوگند خورد.

* به فرض که این حدیث می گوید به پدرانتان سوگند نخورید. چگونه نتیجه می گیرید که از سوگند به اولیا و مقدسات نهی کرده؟!

2- روایاتی که در آن پسر عمر نهی پیامبر از سوگند به پدر را نقل می کند و در ادامه می گوید: من حلف بغیر الله فقد اشرک. سوگندبه غیر خدا را برابر شرک قرار می دهد.

جواب: می دانیم نهی پیامبر برای مشرکین و طاغوتهاست. (شرک پدر عمر) و نیز فرزند عمر خودش چنین اجتهاد و برداشتی از سخن پیامبر کرد و آن را حتی به مقدسات هم تعمیم داد.

 

فصل هفدهم: نذر بر اهل قبور

وهابیان از روی شباهت نذر مسلمین با عمل مشرکین که برای بتهای خود نذر و قربانی می کردند؛ حکم به کافر بودن ما می کنند. ولی ملاک اعمال، نیت و قصد قلبی است نه شباهت ظاهری که اگر این گونه بود، بسیاری از اعمال فریضه حج شبیه اعمال بت پرستان است. قصد بت پرست از تقدیم هدایا و ذبح حیوان تقرب به بتان بوده ولی هدف مسلمانان از نذر، کسب رضای خدا (کلمه لله در نیت نذر برای همین منظور است.) و اهدای ثواب آن به میت است که این گونه نذرها در حقیقت نوعی صدقه دادن از جانب صالحان است که هیچ دانشمند اسلامی به آن ایراد نگرفته. در روایات نظیر این گونه نذور فراوان داریم: مثل چاهی که پسر ام سعد به دستور پیامبر بعد مرگ مادر به عنوان صدقه ای برای مادرش کند.

 

فصل هجدهم: ندای اولیای الهی

بسیار پیش آمده که در سختیها و گرفتاریها به انسانهای صالح استغاثه کنیم و آنها را صدا زنیم.

وهابیان از آیاتی نظیر«فلا تدعوا مع الله احدا» نتیجه می گیرند که دعوت اولیا پس از درگذشتشان عبادت و پرستش آنها (و در نتیجه شرک) است. یعنی فریاد یا محمد شرک است!

پاسخ:1- دعا همیشه به معنی عبادت نیست. گاهی یا محمد صرفا خواندن و صدا زدن است که پرستش نیست. مثال از قرآن: حضرت نوح: دعوت قومی لیلا و نهارا (نوح5) نوح که قومش را نپرستید؟ 2-  مقصود از دعا در آیات مورد استدلال آنان، مطلق خواندن نیست؛ بلکه دعا در این آیات با پرستش می تواند مترادف باشد. زیرا این آیات درباره بت پرستانی است که بت می پرستیدند؛ ولی ما فقط بنده خدا را صدا می زنیم، نمی پرستیم.3 - خود آیات مورد استشهاد آنان گواهی می دهند که مقصود از دعوت، مطلق درخواست کار و حاجت نیست، بلکه عبادت است. از این جهت در یک آیه (غافر60) پس از لفظ دعوت، بلافاصله از همان معنا به لفظ عبادت تعبیر آورده.

 

فصل نوزدهم: ابعاد سیاسی و اجتماعی حج

وهابیان که با پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران از حفظ موقع خود در جهان ترسیدند، بسیار از بیداری امتها وحشت دارند. آنان برای تحریم تظاهرات علیه آمریکا، کمونیسم و صهیونیسم در ایام حج کلیه تظاهرات را به بهانه اینکه حج یک عمل عبادی است و نباید با مسائل دیگر مخلوط شود، تحریم کردند! در جنبه های عبادی حج شکی نیست. اکنون اثبات جنبه های سیاسی و اجتماعی حج:

1- ناظر منافع گردیم:

در توصیف قرآن از حج آمده: لیشهدوا منافع لهم (حج27 تا 31) این منافعی که زائر باید شاهد ان باشد؛ چیست؟ چند نکته:

اولا: بعد این جمله آمده: و یذکروا اسم الله. دو بُعد حج را می رساند که بعد عبادی در ذکر خدا و بعد اجتماعی در مشاهده منافع.

ثانیا: تقدیم و مقدم بودن منافع (بعد اجتماعی) به ذکر الله (بعد عبادی)

ثالثا: منافع، مطلق و بدون قید آمده و شامل همه نوع منافع اعم از اقتصادی، سیاسی و اجتماعی می شود. چرا وهابیان  دیگر ابعاد حج را انکار می کنند؟

2- کعبه قوام زندگی است: حج در قرآن  قیاما للناس(مائده97) است نه فقط مایه قوام دین. در (نساء5) قرآن دستور می دهد که اموالتان را که مایه قوام زندگی است به بی خردان ندهید. چرا کعبه دست بی خردان و سفیهانی است که آن را و منافعش را نمی شناسند؟

3- اعلام بیزاری در مراسم حج: نمونه بارز این کار، عمل علی علیه السلام، نماینده پیامبر گرامی اسلام در موسم حج است: قرائت قطعنامه بیزاری از مشرکین و مهلت چهار ماهه برای اخراج آنان. (آیات اول سوره توبه) آیا این یک عمل صد در صد سیاسی نبود؟

4- قصیده سیاسی فرزدق در مسجدالحرام به نفع امام سجاد(ع) که به توقیف وی منجر شد.

5- ابعاد سیاسی و اجتماعی حج در احادیث اسلامی: حج و جهاد و نیز زائر و مجاهد همپایه هم و حج جایگزین جهاد معرفی شده. چرا؟ چون نوعی نشانه و همرنگی بین آندوست: حج بسان جهاد است در آثار و اهداف:هم عبادت و هم تلاش در برنامه ریزی و طرح ریزی نقشه های جهاد عملی و وسائل ارتباط و نحوه همکاری مسلمانان با یکدیگر.

6- سخنان سیاسی پیامبر در مراسم حج را چه می گویید؟

7- شعارهای سیاسی در فتح مکه در ضمن انجام فریضه حج را چه می گویید؟

8- رسول گرامی درتبیین بعد سیاسی حج گاهی به تلویح می رساند که جزئی ترین اعمال حج، از بعد سیاسی دور نیست. سریع راه رفتن در نقطه خاصی از سعی برای تکذیب شایعه مشرکان که پیامبر و یارانش را ضعیف توصیف معرفی می کردند. خواندن سوره های توحید و کافرون که مفاهیم صریح سیاسی دارند. ذکری که هنگام استلام حجر می گویند.

9- ابعاد سیاسی حج در سخنان و عمل پیشوایان معصوم کاملا مشهود است. مثل بهره برداری سیاسی امام حسین (ع) از اجتماع عظیم حج در سرزمین منا. اهل کتاب نیز در این مراسم دادخواهی می کردند! (مثل شکایت آن قبطی در زمان حکومت عمر از حاکم مصر) چرا ما امروز نباید از استعمارگران شکایت کنیم؟

10 - سخنان متفکران معاصر پیرامون فلسفه حج:

الف- دکتر فرید وجدی در دائره المعارف اسلامی، حج را عامل وحدت مسلمانان می داند اگر سران حکومتهای اسلامی از این مراسم بهره گیرند.

ب- دکتر قرضاوی نویسنده معاصر حج را مهمترین عامل برای بیدار کردن امت اسلام از خواب دیرینه می داند.

ج- دکتر محمد مبارک حج را یک کنگره جهانی دانسته که همه جنبه های مصالح مسلمین را در بر دارد.

نتیجه:

چرا باید در بهره برداری از حج کوتاهی کنیم؟ اگر حج وسیله تالیف،توحید کلمه ایجاد خط واحد برای مسلمانان است، چرا نباید ان را علیه متجاوزان بر بلاد اسلامی (فلسطین و افغانستان) بکار بریم؟ چرا... تا کی باید فرصتهای طلایی از دست برود؟

به امید روزی که دست اجانب که پشت پرده اند از حرمین شرفین کوتاه گردد و مشاهد الهی و معالم اسلام به وسیله یک جمعیت منتخب از جامعه اسلامی اداره شود و اهداف حج و آثار سازنده اش از هر نظر تحقق پیدا کند.

بمنّه و کرمه

 


[1] چگونگی حصول این اتفاق داستان جالبی دارد! به اصل کتاب مراجعه کنید.صص 37 تا 39